عروسکم روژانعروسکم روژان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

عروسکم روژان

فرشته ما سرما خورده

عزیزم مامی سرما خورد و شما نخواستی تنهاش بزاری و همراهیش کردی من واسه اون صدای گرفته بمیرم وقتی سرفه می کنی دلم می خواد دنیا رو سرم خراب شه 2بار بردمت دکتر حالا کمی بهتر شدی من و بابا خیلی بهت میرسیم که زودی خوب شی البته حال مامی هم اصلن تعریفی نداره... وقتی بردمت دکتر در مورد غذای کمکی سوال کردم که قرار شد بعد خوب شدن سرمات شروع کنم خیلی خوشحالم چون به طور جدی قرار غذاخور شی از اینکه واست سوپ درست کنم خیلی خوشحالم چون میدونم تو ذره ذره موادش چاشنی عشق من به توس خیلی دوست دارم مامانی.تو نی نی سایت خوندم غذای اماده بلدین خیلی مقویه ولی هر چی اینجا گشتم پیدا نکردم به عمه معصومم گفتم تو تهران بگرده اونم پیدا کرد قرار شد 5شنبه بیاره امیدوارم دوس...
25 دی 1391

5 ماهگی

فرشته نازم حالا دیگه 5ماهه شدی.این روزا خیلی خوش خند شدی واسه همه میخندی و خودت رو لوس میکنی مدام جیغ میکشی و صداهای عجیبی در میاری به هر دو طرف قلت میزنی یه دور کامل هم میچرخی زبونت رو در میاریو باهاش بازی میکنی من و بابا هم کلی با این کارت میخندیمو ذوق میکنیم تو روروءک میشینی از صدای اهنگش خوشت میاد دست وپا میزنی ولی نمیتونی راش ببری باید فرشو جمع کنم تا رو سرامیک تکونش بدی وقتی بی قرار میشی گریه میکنی بابایی پوشکت رو باز میکنه و میگه دخترم جیش داره باید ازادو راحت باشه همه بهش میگن این بچه نباید عادتش بدی ولی کو گوش شنوا...روند رشدت هم به امید خدا خوب پیش میره بهت فرنی و سرلاک برنج میدم که خوب میخوری به سیب هم علاقه زیادی نشون میدی.امروز...
12 دی 1391

یه مامان تنبل

عزیز دلم مامانی چند روزیه که وقت نکرده یا بهتر بگم تنبلی کرده و واست هیچ پستی نذاشته فرشته کوچولوم مامانی قول میده که دیگه تکرار نشه...                                                           عروسکم این روزها شما خیلی شیرین تر شدی.محرم امسال هم گذشت وچون شما خیلی کوچولویی و مامانی هم روت خیلی حساسه وهوا هم خیلی سرد بود من وبابایی هیچ جا نرفتیم فقط روز شیرخوارگاه بردیمت مسجدی که نزدیک خونه خاله بابایی بود ویه سربندخیلی نازم واست بستیم نشد که ازت عکس بگیرم گلم.بعد محرم شما مریض شدی اسهال شدید گرفتی...
3 دی 1391
1